شروع یک تخصص، چالشهای خاص خود را دارد. اینکه بفهمیم چه علاقههایی داریم، حال باید در راستای آنها چه کنیم. چطور از اونا درآمد داشته باشیم. چه آموزشهایی ببینیم. چطور توی درماندگی نمونیم و… . امروز میخوام از اول تا آخر براتون تعریف کنم که چی شد که من با سئو آشنا شدم و با چه چالشهایی مواجه شدم تا تبدیل به یه متخصص سئو شدم.
یادم میاد سال ۹۱ بود که بعد از کنکور و قبول شدن در رشته عمران توی یه دانشگاه غیر انتفاعی، تقزیبا بدون هدف میرفتم و میومدم. از شرایط کاملا ناراضی بودم، میدونستم که یه خیلی چیزا درست نیست، میدونستم که انگار قرار نیست اینجوری به چیزی که میخوام برسم، اما نمیدوستم باید چیکار کنم. نمیدونستم چجوری برم دنبال چیزی که دوست دارم. اصلا نمیدونستم چی دوست دارم. یادمه اون موقهها ساعتها میچرخیدم توی اینترنت و فقط نگاه میکردم. انگار روحم آروم میگرفت. میدونی یه چیزی توی من بود که کلا اینجور فعالیتهارو دوست داشت، اما خودم نمیفهمیدم. بعضی موقهها با مقالههای جذابی روبهرو میشدم به اسم، کسب درآمد اینترنتی، فیلم آموزش طراحی سایت، چجوری با اینترنت در خانه کسب درآمد کنیم و… . ساعتها مشغول خوندنشون میشدم. اون موقع مفهوم سئو هنوز انقدر معنا پیدا نکرده بود و حتی توی وبگردی های زیاد هم متوجه نمیشدی که سئو چیست. کمکم با دیدن آموزشهای HTML و CSS یه چیزای خیلی کمی درباره طراحی سایت فهمیدم. اما باز هم در حدی نبود که بشه ازش استفاده کرد. یه روز که طبق معمول داشتم وبگردی میکردم توی یکی از همین سایتهای آموزشی، یه بنر تبلیغاتی نظرمو به خودش جلب کرد. بازی آنلاین تراوین! یعنی چی بازی آنلاین. میدونی سال ۹۱ سیستم عاملهای موبایل بیشتر جاوا بود. حتی اپلیکیشنهای پیامرسان هم روش نصب نمیشد چه برسه به بازی آنلاین. برای زمان خودش چیز جذابی بود. روی بنر کلیک کردم و وارد سایت تراوین شدم.
دنیای بدون زمان در تراوین
وارد سایت تراوین که شدم، چند تا تصویر گرافیکی جذاب از داخل بازی داشت و قسمتی برای ثبت نام. با وارد کردن اطلاعاتم ثبت نام کردم و وارد بازی شدم. اون موقع یکم گنگ بودم و چیز زیادی از متوجه نمیشدم. اما سازنده تراوین فکر اینجاهاش رو کرده بود و با شروع بازی مراحل آموزش هم آغاز میشد. طبق اونها پیش رفتم و به دلیل فارسی بودن بازی، اون رو کم کم درک کردم. با منوهای بازی که آشنا شدم، یه قسمتی داشت که بازیکنهارو رتبه بندی میکرد. داخلش که رفتم دیدم حدود ۵۰ هزار نفر دارن توش بازی میکنن! اینجا برام جذابتر شد. هنگام وارد شدن به سایت تراوین زمان به راحتی گم میشد.
بازی به این صورت بود که به شما یک دهکده کوچیک داده میشد که شما با ساختن ساختمانهایی مثل انبار، سربازخانه، اصطبل و… کمکم دهکدهتون رو گسترش میدادین و با پرورش سربازها در سربازخانه از اون دفاع میکردید. البته استفاده اصلی از سربازها در حمله به دهکدههای بازیکنان دیگر بود که با دزدیدن منابع آنها سرعت رشد دهکدهمان بیشتر میشد. ۵۰ هزار نفر هر روز با هم در جنگ و رقابت بر سر منابع بودند. بازیکنانی بودند که با پیشرفت زیاد دهکدههای بعدی خود را میساختند و روز به روز پیشرفت میکردند. اتحادهایی در بازی وجود داشت که تعدادی از بازیکنان با هم همپیمان میشدند و هدفی مشترک را در بازی دنبال میکردند. وارد جنگ شدن با یکی از بازیکنان اتحاد به معنای جنگ با کل اتحاد بود. هر اتحاد شامل ۶۰ بازیکن میشد که هر بازیکن وظایف خاص خود را داشت. یکی فقط سرباز برای حمله به اتحاد های دیگر پرورش میداد. یکی فقط سربازان دفاعی تربیت میکرد برای زمانی که به بازیکنان اتحاد حمله میشد. بعضی بازیکنان در اتحاد نقش ساخت سربازان جاسوس را داشتند تا از دهکدههای دشمنان جاسوسی شود تا قبل از حمله مواضع دفاعی آن ها بررسی شود. جذاب به نظر میرسد اینطور نیست؟
سرزمینهای رویایی
به هر بازیکن علاوه بر دهکده یک قهرمان داده میشد که این قهرمان به ماجراجوییهای مختلف که در بازی مشخص شده بود فرستاده میشد تا در آنها منابع مختلفی بدست آورد. در این ماجراجوییهای گاهی صلاح جنگی، گاهی سربازانی گمشده در سرزمینهای دور و گاهی کتیبههای اسرار آمیز پیدا میشد. این کتیبه ها به چند دسته تقسیم میشدند، بعضی از آنها سرعت جابهجایی سربازان را بیشتر میکردند، بعضی از آنها قدرت دفاع یا قدرت حمله سربازان را زیاد میکردند و بعضی از این کتیبههای جادویی سرعت استخراج منابع در زمینهای زراعی دهکده بازیکن را بیشتر میکرد. حراجی در بازی وجود داشت که چیزهایی که قهرامان در ماجراجویی پیدا میکرد را بازیکنان در آنجا با هم خرید و فروش کنند.
پول رایج بازی نقره و طلا بود که گاهی با پول دنیای هم خرید و فروش میشد. یادم هست کسانی بودند که به آنها نقره فروش گفته میشد. آنها با ترفندهایی نقره را ارزانتر از خود بازی میفروختند و بازیکنان هم برای رشد سریعتر با کمال میل از آنها خرید میکردند و در حراجی بازی برای خود کتیبههای اسرار آمیز، یا صلاحهای جنگی برای قهرامان خود میخریدند. گاهی یک قهرمان آنقدر با استفاده از کتیبهها و صلاحهای خریداری شده پرقدرت میشد که به تنهایی حریف قدری باری تعداد زیادی از سربازان دشمن بود و بازیکنان در نبرد با قهرمانهای دشمن احتیاط میکردند. بازیکنانی را به یاد دارم که با پرداخت هزینههای زیاد و البته گذاشتن زمان نا محدود برای بازی می توانستند ۳۰-۴۰ دهکده و میلیونها سرباز بسازند. این بازیکنان خود به تنهایی از اتحادهای زیادی قویتر بودند و معمولا کسی با آنها وارد جنگ نمیشد.
ساختاری هدفمند در دنیایی مجازی
هر بازی در یک سرور انجام میشد و بازی تراوین در مجموع دارای ۱۰-۱۲ سرور بود که در هر کدام حدود ۵۰ هزار نفر بازی میکردند. گاهی یک بازیکن در ۳-۴ سرور مختلف بازی میکرد. داستان بازی اینگونه بود که بازیکنان به مدت ۶ ماه با یکدیگر بر سر منابع در رقابت بودند و اتحادهای مختلفی را برای جنگ با هم تشکیل میدادند و در مناطق شمال و جنوب نقشه با هم متحد میشدند و گویی کشوری بزرگ را با چند اتحاد تشکیل میدادند. بعد از ۶ ماه نژادی جدید در بازی وارد میشد با اسم ناتارها. نالتارها سربازانی مهاجم و وحشی بودند و پیوسته با سپاهیانی بزرگ و بی انتها به اتحاد ها و دهکدههای مختلف حمله میکردند. کتیبههایی در بازی وجود داشتند که با داشتن آنها می توانستید سازهای با شکوه به اسم شپفتی جهان بسازید. این سازه با شکوه از ۱۰۰ سطح تشکیل میشد.
هر بازیکنی میتوانست این سازه را به سطح ۱۰۰ برساند برنده بازی بود. اما ناتارها با حملههای پیدرپی اجازه ساخته شدن سازه را از شما میپرگرفتند و با دزدیدن کتیبه، خود برای ساخت شگفتی جهان تلاش میکردند. حال در این میان اتحادهای مختلف با رقابت با هم و البته ناتارها سعی در ساخت این سازه و بردن بازی میکردند. بازیکنان انپشت شماری بودند که موفق به ۱۰۰ کردن شگفتی جهان شده بودند و شهره خاص و عام در بازی بودند و بازیکنان دیگر مانند شاهزادگان در قصههای فانتزی با آنها رفتار میکردند و صحبت با آنها برایشان افتخار بود.
گم شدن در دنیای بی زمان | پیدا شدن در دنیای واقعی
ساعتها، روزها و ماههایی بود که در این بازی میگذراندم و در تلاش برای بردن بازی بودم. باورتان میشود؟ ۱ سال طول میکشید تا برنده بازی مشخص شود. ۱ سال تمام. یکی از بقیه شده بودم. زمانهای زیادی به ذوق تراوین از دانشگاه به خانه برمیگشتم و در دنیای جنگها و ماجراجوییهای تراوین گم میشدم. خیلی زود بازی را یاد گرفتم و به بازی تنهایی قانع نبودم. به زودی با بازیکنان دیگر ارتباط بر قرار کردم و با ایجاد اتحاد در سرزمینهای شمالی تراوین، بازیکنان زیادی را رهبری میکردم. میدونی از همون بچگی دنیاهای فانتزی رو به دنیای واقعی ترجیح میدادم. دنیاهایی مثل ارباب حلقهها، مثل وارکرفت، مثل هریپاتر و… . تراوین دنیایی بود بود که با وجود مجازی بودنش میشد از آن درسهای زیادی گرفت. اشتباهی کوچک میتوانست ۶ ماه زحمت کار بر روی دهکدهتان را به باد دهد. بازیکنانی را میشناختم که برای اینکه زودتر از بقیه پیشرفت کنند یا همیشه به گوش باشند تا با مشکلات مختلف و یا حملههای مختلف دشمنان مقابله کنند، تمام شب را هم بیدار میماندند و در بازی میگذراندند. همه و همه در شرایطی بود که به جز نقره فروشان در بازی که هویتشان هیچوقت مشخص نمیشد، درآمدی نداشتیم. یعنی مدت بسیار زیادی در روز را در بازی میگذراندیم و نه تنها درآمدی حاصل نمیشد، بلکه خیلی از بازیکنان هزینههای سنگینی هم برای پیشرفت بیشتر متقبل میشدند.
روزی در حال بازی بودم و همزمان وبگردی میکردم، بنری تبلیغاتی دیدم که بسیار شبیه به بازی تراوین بود. در ابتدا گمان کردم این هم تبلیغی برای همین بازی است. اما کمی تفاوت داشت. از روی کنجکاوی بر روی آن کلیک کردم و وارد سایتی جدید شدم. این هم تراوین بود اما بازیکنان کمتری در آن بودند و آدرس سایت با سایت اصلی تراوین متفاوت بود. از روی کنجکاوی در گوگل سرچ کردم… آموزش ساخت سایت تراوین
شروع یک حماسه
با خودم فکر کردم، من این همه زمان برای بازی گذاشتم و به هیچ چیز نرسیدم جز کمی تفریح! من آموزشهای HTML و CSS را دیدهام، با پنل هاست هم که میتوانم کار کنم، اگر امکانش هست چرا من سایت تراوین خودم را نداشته باشم؟ آنقدر در مورد نحوه راه اندازی سایت تراوین در گوگل سرچ کردم که دیگر همه چم و خم آن را فهمیدم. با خرید یک هاست و دامنه و نصب اسکریپت تراوین بر روی آن و کمی تغییرات ظاهری، من هم صاحب یک سایت تراوین شدم. فقط مانده بود که بازیکنان مختلف را جذب سایت خود کنم. دوباره دست به سرچ در گوگل شدم تا نحوه تبلیغات سایت در اینترنت (دیجیتال مارکتینگ امروز) را یاد بگیرم. آنقدر برای سایتم تبلیغات کرده بودم که نه تنها بازیکنان سایت تراوین در ایران، بلکه بازیکنان خارجی هم برای بازی تراوین به سایت من آمده بودند. البته که هیچگاه به تعداد بازیکنان سایت اصلی نرسیدند. اما در مجموع آنقدر برایم جذاب و جالب بود که دیگر به جای بازی کردن و غرق شدن در دنیای بازی، تمام زمانم را به اداره سایت تراوین خودم میگذروندم. و برای زمان خودش انصافا درآمد بدی هم نداشتم. حدود دو ماهی گذشت، روزی برای تبلیغات به دنبال ایده های جدید در اینترنت میگشتم که به صورت اتفاقی به سایت تراوین دیگری برخورد کردم. این موضوع کنجکاوم کرد که اصلا چه تعداد ازین سایتها وجود دارد. چند نفر شبیه من هستند که فکر درآمد ازین بازی به ذهنشان رسیده. متوجه شدم که تنها در زمان خیلی کمی دهها سایت تراوین ساخته شده و بازیکنان زیادی به فکر درآمدزایی از این بازی رسیدهاند.
بازار کاملا اشباع شده بود. بازیکنان ترجیه میدادند به جای بازی در سایتهای ناشناخته در سایت رسمی و اصلی، بازی کنند. از آن طرف اخباری شایع شده بود که به دلیل ترویج فرهنگ غلط در جوانان، قرار است مجوز بازی تراوین در ایران باطل شود و این سایت برای همیشه بسته شود. من هم کمکم سایت تراوین خودم رو بستم و وقت گذاشتن براش رو درست ندونستم. چون دیگه درآمدش داشت پایین میومد و به صرفه نبود. اما مزه درآمد اینترنتی برای اولین بار زیر زبونم اومده بود.
دنیایی که دیگر اسرار آمیز نبود
بعد از این اتفاقات تصمیم جدی برای یاد گرفتن کامل طراحی سایت و دیجیتال مارکتینگ گرفتم. ترم ۵ دانشگاه بودم که انصراف خودم از دانشگاه رو اعلام کردم و از عمران به رشته طراحی سایت در دانشگاه علمیکاربردی نقلمکان کردم. بعد از گذراندن دو ترم، با دیدن کیفیت پایین آموزش، احساس کردم زمان زیادی رو دارم توی دانشگاه از دست میدم. پس ازونجا هم انصراف دادم و آموزشهای اینترنتی و یا آموزشگاههای طراحی سایت رو به دانشگاه ترجیح دادم. تراوین دنیای پر تب و تاب و جذابی داشت و خیلی راحت میشد تعداد زیادی را جذب سایت کرد. اما ایدههای دیگر انقدر راحت نبودند و به سختی میشد کسی را جذب سایت کرد. سایتهای زیادی راهاندازی کردم و یکی یکی با نتیجه ضعیفی که داشتند، آنها را بستم. مدت زیادی از دنیای طراحی سایت و دیجیتال مارکتینگ دور شدم و برای کسب درآمد مشغول کارهای دیگر از جمله نتورک مارکتینگ، فروشندگی و سپس سرپرست فروش شدم. بعد از به دلیل علاقهای که به دنیای کسب و کارهای اینترنتی داشتم، با اینکه درآمد خوبی در کار خودمک داشتم، اما تصمیم گرفتم آن را رها کنم و دوباره به دنیای اینترنت وارد شود.
در سن ۲۵ سالگی تصمیم به شروع طراحی سایت گرفتم. سالها گذشته بود و بسیاری از مسائل مربوط به طراحی سایت و دیجیتال مارکتینگ را فراموش کرده بودم. اما با دیدن آموزشهای ویدیویی اینترنتی دوباره آنها را یاد گرفتم و پا به ارسه گذاشتم. اما آموزشها سخت تر شده بود. مفهومهای جدیدی به اسم روانشناسی رنگها، تجربه کاربری، زبانهای برنامه نویسی جدید، فریمورک های جدید در زبانهای برنامه نویسی مختلف، گستردهتر شدن دیجیتال مارکتینگ و پر رنگ شدن مفهوم سئو، کار را به شدت سخت کرده بود. ذهنم از آن همه مفاهیم پیچیده جدید پر شده بود و گاهی احساس درماندگی میکردم. دیدن آموزش های مختلف فقط باعث گیجی بیشتر در دنیایی جدید میشد.
بزرگترین مشکل پیدا کردن کار بود. در سمت فروش و سرپرست فروش به راحتی میتوانستم در شرکتی خوب استخدام شود، اما به دلیل علاقه شدید به این زمینه نمیخواستم دوباره در دنیایی دیگر گم شوم. هفتهها و حتی ماهها در جلسات مصاحبه برای شغلی در این زمینه، در شرکتهای مختلف سرگردان بودم. حتی حاضر بودم با کمترین حقوق مشغول به کار شوم تا فقط کار را از نزدیک در تیمی حرفهای شروع کنم تا تجربه هم به آنهمه آموزش اضافه شود تا شاید از این مرداب سردرگمی و درماندگی خارج شود. بلاخره در شرکتی مشغول به کار تولید محتوا و سئو شدم و کنار شخصی که کمی بیشتر از من میدانست کار را شروع کردم. حقوقی که میگرفتم حتی از وزارت کار هم کمتر بود. اما من نا امید نبودم و تا می توانستم از آن شخص یاد گرفتم.
روشن شدن مسیر
درآنجا با مفاهیم جدیدی در طی کردن مسیر شغلی آشنا شدم. اینکه آموزش دیدن به تنهایی کمکی نمیکند. اینکه هر آموزشی دیدن گاهی باعث درماندگی بیشتر میشود. آموزش هایی که مسیر مشخصی را در آن طی میکردند تا به هدفی خاص برسند به من کمک بیشتری میکردند. تازه فهمیدم که سئو تنها به تولید محتوا و لینک سازی خلاصه نمیشود و مفهوم پیچیده تر و البته زیبا تری دارد. با معرفی آموزشهایی که مسیر درستی داشتن توسط همکاران و دیدن آن دوره ها به راحتی و در زمان کم توانستم تا حدی در طراحی سایت با وردپرس و سئو به تخصص برسم.
طولی نکشید که پیشنهاد بهتری از یک کلینیک دندانپزشکی به من شدن که هدف ساخت سایت مرجع دندانپزشکی ایران را داشت و به شدن برای سئو آن هدفگذاری کرده بود. با اضافه شدن به مجموعه ای بهتر و وارد شدن به فضایی حرفهای تر توانستم تجربه های جذابی بدست آورم و پیئسته علم و تخصص خودم رو توی کارم بیشتر کنم. دیگه حس درماندگی نداشتم. دیگه حس اینو نداشتن که ندونم از کجا باید شروع کنم. اونجا بود که با آموزش سئو وبسیما آشنا شدم. امین اسماعیلی با برگذاری آموزش سئو وبسیما، مسیر کاملا مشخصی را در آموزش دنبال می کند و با تجربه بالایی که در پروژه های اجرایی سئو و البته آموزش آن دارد، آموزشی با کیفیت بالا برگزار میکند. با دیدن تمام آموزشهای وبسیما و اجرا کردن آنها در کار، به زودی تبدیل به متخصصی تمام عیار در سئو شدم.
تشنگی
آموزش وبسیما آنقدر تاثیرات خوب در کار و زندگیم داشت که دیگر به دیدن آموزش های با کیفیت احساس خوبی پیدا کرده بودم. با تحقیق و پرس و جو آموزشهای با کیفیت دیگر را پیدا میکردم و بیشتر درآمدم ماهانهام رو صرف اونها میکردم. انقدر آموزشهای خوب دیدم و البته از اونها توی کارم استفاده کردم که کم کم تجربم بالا رفت و وقتش بود تا دیگه یه جای درست و حسابیتر کار کنم. البته نکه من نامرد باشما، جایی که توش کار میکردم پر از مشکلهای حل نشدنی بود و میدیریتی که شدیدن وعدههای توخالی میداد و شعار محور جلو میرفت باعث شد به فکر عوض کردن محل کار باشم. یکمی رزوممو سرو سامون دادم و به ۳ یا ۴ تا شرکت که حالت استارتاپی داشتن فرستادم. سه تاشون تماس گرفتن باهام و من باهاشون قرار مصاحبه گذاشتم. اولین جایی که رفتم توی همون جلسه مصاحبه باهام توافق کرد و من از فرداش همونجا مشغول شدم.
انگار هنوز هم در دنیای تراوین زندگی میکردم. اما اینبار همه چیز رنگ و بویی واقعی تر داشت. با اینکه دیگه یه متخصص سئو تمام عیار شده بودم اما باز هم آموزش های جدید میدیدم و حتی آموزش های قبلی رو بار ها و بارها میدیدم. انرژی که تو کارم داشتم و تجربه ای که بدست آورده بودم چشم مدیر شرکت رو گرفت و به یک ماه نرسیده بود که سمت مدیر سئو استارتاپی که توش مشغول به کار شدم رو گرفتم.
حدود یک سال اونجا کار کردم و با وجود اینکه اون مجموعه با همه مشکلات و کاستی هاش باعث پیشرفتم شده بود، اما دیگر ماندن در آنجا برایم پیشرفتی نداشت. سئو تنها بخشی بود که در اون شرکت روی برنامه به صورت کاملا منظم جلو میرفت و تارگت های خودشو یکی یکی میزد، بخش های دیگه هر کدوم ۳-۴ ماه از برنامه عقب بودن و همین دلیلی بود که برای به چشم نیومدن عقب ماندن بخششون، به جای اینکه سرعت رشدشون رو بیشتر کنن، تصمیم پرفتن که سرعت رشد سئو رو پایین بیارن و بخش سئویی که طی یک سال به زحمت تشکیل داده بودم و حالا ۴ نفر شده بودن، دونه دونه از نیروهاش کم میشد. نیروهایی که با دقت زیاد آموزش داده بودم و براشون وقت گذاشته بودم. بودجه سئو تقریبا نصف شده بود و با این حال انتظارات به شدت بالا رفته بود. اینها دلایلی بودند که باعث شدند تصمیم به جدایی از او شرکت بگیرم.
بعد از اون حدود دو ماه توی یه شرکت جدید با شرایط بهتر و حقوق بالاتر مشغول به کار شدم که باز هم با مشکلات فراوان مجموعه و مدیریت مواجه شدم. مشکلات در حدی نبودن که من بخوام تصمیم بگیرم بمونم و براشون بجنگم و درستشون کنم. اینجا یه درس خوب گرفتم و اونم این بود که وارد هر مجموعهای نشم، حتی اگر شرایط و حقوق خوبی داشت. بعد از او به درستی شرایط رو سنجیدم و وارد مجموعهای جدید شدم.
در حال حاضر ۴ سال از اینکه توی یه شرکت مشغول به کار سئو شدم میگذره… . چهار سال از اینکه اون حجم از آموزش های بی کیفیت بهم احساس درماندگی داده بود میگذره. ۴ سال از پاسگاری شدن در جلسات مصاحبه برای پیدا کردن شغل میگذره. دیگه این من نیستم که نیاز داشته باشم توی جلسه مصاحبه کارفرمارو قانع کنم که منو استخدام کنه. این کارفرماست که باید منو قانع کنه شرایط خوبیو برام محیا میکنه تا من توی شرکتش کار کنم. وم این رو مدیون سه قدم رسیدن به موفقیت هستم. قدم اول یادگیری، قدم دوم اقدام و قدم سوم تمرین.
جدای از کار کارمندی، هرچقدرم که حقوق و شرایطش خوب باشه تصمیم گرفتم کار خودمم شروع کنم و آروم آروم ببرمش جلو. آموزش سئو برای کسانی که تصمیم به شروع این کار گرفتن ولی مثل روزهای اول خودم درمانده ان برام تبدیل به هدف شده و میخوام سعی کنم که کمکی هرچند کوچیک به جامعه سئو کارای ایرانی بکنم. میتوانید به صفحه آموزش سئو خصوصی پورفیض بروید و با شرکت در این دوره تبدیل به یک متخصص سئو تمام عیار شوید.
اتفاقات بسیار زیادی بین نوشتههام توی این صفحه افتاد که دیگه اینجا درموردشون ننوشتم. اما این خلاصه ای از شروع فعالیت حرفهای سئو من بود. امیدوارم خوندنش بهتون کمک کرده باشه.
۶ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
سلام اسکریپت تراوینو دارید؟
سلام و درود دوست عزیز من سالهاست که دیگر فعالیتی در این زمینه ندارم
واقعا یادش بخیر تراوین واسه خودش دنیای بود
سلام و درود
بله تراوین در زمان خودش واقعا به شکل عجیبی خوب بود
خاطرات جالبی بود
فقط اونجاش که فهمیدی کلی آدمه دیگه مثل خوت سایت تراوین زدن :)))))
بله اونجا فهمیدم این ایده به ذهن صدها نفر دیگه رسیده و چون در کل ایده آنچنان پربازدهی نبود دیگه بیخیالش شدم